۹ فروردین ۱۳۸۹

حرفهاي مچاله


هنوز هم
در برابرت كم مي آورم
تقصير من نيست
تقصير انگشت هايم نيست
 اين كي بورد بيچاره هم بي گناه است
حرفهایم مدام مچاله می شوند
 و بعد... Shift-Delete

 خوب فکر کن
مي داني چند روز است آفتاب را ندیده ام؟
مي داني چند شب است يك جرعه خواب از گلويم پايين نرفته است؟
ديگر از ديازپام  خنده ام می گیرد.
صبح  علی الطلوع
ساعت شماطه دار را ازخواب بیدار می کنم
به صورت خواب آلود آینه آب می پاشم
و برای اتو بوسی که به مدرسه می رود
از دور دست تکان می دهم...
خدای من! باز هم جا می مانم.

21 آذر 1384 ساعت 1:32

هیچ نظری موجود نیست: