۲۸ فروردین ۱۳۸۹

هر روز

همیشه بهترین راه برای پیمودن را می‏بیننم, اما فقط راهی را می‏پیماییم که به آن عادت کرده‏ایم.
این جمله را چند وقت پیش جایی خواندم. این جمله شاید غم انگیز ترین شرح حال زندگی آدمهای دچار روزمرگی باشد. و غم انگیز تر اینکه شرح حال خود من نیز هست.
صبح را با آرزوها و رویاهای بزرگ آغاز می‏کنیم و قدمهایمان را پر از امید برمی‏داریم. به راه می افتیم تا تفاوتی ایجاد کنیم و روزی دیگرگونه بسازیم. اما قصر شیشه‏ای رویاهامان با تلنگرهای کوچک و بزرگ می‏شکند و پاهای کم طاقتمان از سنگریزه های راه خراش برمی‏دارد. عاقبت چیزی که نصیبمان می‏شود روزی از نو است و روزگاری به سان دیروز.
در راه پرفراز و نشیبی که می‏پیماییم, قدمهایی استوارتر و دلی پرامیدتر می‏باید.