۲۸ فروردین ۱۳۸۹

هر روز

همیشه بهترین راه برای پیمودن را می‏بیننم, اما فقط راهی را می‏پیماییم که به آن عادت کرده‏ایم.
این جمله را چند وقت پیش جایی خواندم. این جمله شاید غم انگیز ترین شرح حال زندگی آدمهای دچار روزمرگی باشد. و غم انگیز تر اینکه شرح حال خود من نیز هست.
صبح را با آرزوها و رویاهای بزرگ آغاز می‏کنیم و قدمهایمان را پر از امید برمی‏داریم. به راه می افتیم تا تفاوتی ایجاد کنیم و روزی دیگرگونه بسازیم. اما قصر شیشه‏ای رویاهامان با تلنگرهای کوچک و بزرگ می‏شکند و پاهای کم طاقتمان از سنگریزه های راه خراش برمی‏دارد. عاقبت چیزی که نصیبمان می‏شود روزی از نو است و روزگاری به سان دیروز.
در راه پرفراز و نشیبی که می‏پیماییم, قدمهایی استوارتر و دلی پرامیدتر می‏باید.

۴ نظر:

Hannah گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
حنا گفت...

چرا از اتفاقات روزمره حداقل نمينويسيد ما منتظيريم

حنا گفت...

ما هنوز منتظريم كه شما ينويسيد از هر چي كه اتفاق مي افته در اطرافتون

hana گفت...

still waiting